پیش به سوی نا امید کردن شیطان
سلام. دومین جلسه از طرح شکوفایی نسل توحیدی هم گذشت.. نسلی که قرار است تک تک فرزندان آن، یک ملت باشند نسلی که قرار است شهید راه دین حنیف تحویل دهد میگفت از باغی رد میشد و سیبی را خورده بود از صاحب باغ طلب حلالیت خواست و صاحب باغ که انسان رندی بود و فهمیده بود او انسان باتقوایی است، گفت حلالت نمیکنم مگر به یک شرط. پرسید چه شرطی؟گفت دختری دارم کور و کر وشل . باید او را به همسری برگزینی. برایش سخت بود اما به هر صورت قبول کرد. وقتی دختر رادید از زیبایی چیزی کم نداشت. به پدرش گفت این دختر نه کور است و نه کر است و نه شل!! پدر تبسمی کرد و گفت کور است چون هیچ نامحرمی را ندیده است. کر است چون هیچ صوت گناهی نشنیده ...